*********+.++
طرفی در سر صادر و کیت ه که بواز ندمروان او را
و کرون خدا دندان ها و
نگو وازیت رندان درا
مرکه در سند توند سه اون یاری مین
مندگان گر جدا وندا کو سنده
حد توان گفت کرمهانی
مظلوم دست تر معلول و ما حشر رقص کند
سر را
کست شد راکت مدیت
وان گناوه از مسند دریا
سپاس خدای مدنی را که لطف کرد و
میشه ، د خصومت هودور
ما
که مرگ مرد و طرف تنت بود
خداوندیت ند مارا گیری از نو شه لا
گو کر روزی مرادت بنامد
جزع سو و نی دار درکت
ولوان کی لوم المالی عبدالروف
نطف المسح انت مولائی
ا قد اسارت واطلب الاحنا
فعا لوالطب اور وان تمكن عکس العدل
E
یگفت
اذا ما تراضينا وصولا با
دع الناس ضوا ما وب
مرا ہال که خ
که وام کار
دلمو
جکونه عالم و عادل شو
ریست نا مذکر
دری)
حزان
رامی اختلاف
وط
جو دست تو
که دست دست تو ماند کر نکرده
