سه بر یک منوال محو ملع اخر اخت الطف سبقت و سرعت
مترا که طبقات عالیه خواست پیش علت تفضیل
د ورماد منعی بر اجرا و لطیفه که درست عاطت سفر دو و چه
ری را رونا اولا بنات العام عروج و مالی که القدر
قوت و لطافت نجومندان صعود و نتوانست منو تا ا علا را عملا
دریافت دار شدت تلاطم را که واندفاع لطیفیت
اجرا کدره علیه که با قایق نمود که به مردم و در
و بارقه لمعان قدرت الپیشتعلت انو
ار در رو می کند و بعدن مو و موخ لوکب رود
کاکالمه کشت وی قلاب علت استنداره انکه در جهان
بسیط نورینها ثروت عروج من اوج کمان مع وحدی
شوال الوسط الخذات سحا وسیفرز و در ستار
جزیرکت و سر و صورت کردمرتنا بالوضع بقول
می نمودن ماجرا را می در شهر را دید
و حرکت دو ر سطار نیٹو سپس برای مواقع
شرف بر قدر و طبع و مراجی درخورد
سزاوار محوریت مالی ست کال
میرفت کیوان درنا
برودت برام
الخالو البال
تجمله روجافالخالقها
ای مٹ مثب نظاشی منفعل تھا
كليا معقولة له وهو يعت الأشيا على اتهاعته
لافيه كاستلها عن بلاضافة المعقولات اليه
اضافہ محض عقیلیة محردة فقط
دی منی خارج سبقی وجه زنیک
او اطلاع الاکرام سپردگیان مشق
کات لطیفه که در جا کر
ار بلاد غريبة السوق قديسية الشوه چی وای
باقه المان نورافشانی کرده بود در مقام استدهای وا
مرادقات حریم وحدتهرایت
توضع آن اسهیل میانه درشت راضی ظهر مدام
نکردیدند هر دین طاق بنانے شرویان فروغ نداد
وطن برای عبارت اشاریت برقامت زیبای نا
المعموری می کنندگان در را صدت
العمال الكصيرة دماسها على الكل فكذلت
دسافل ومعطيها الى الفوق قبل
وحدها وابل الشهور الى حالة الكين
الى العلوية وشها كالكر والمعتم فان المعدة يطير الغذا
بوساطت التركماتتعدى مر السفلية بوساطته وبدينه
والاخر من الفوق
مرولت فيضم العلوية ويؤديها إلى الفلية
طارم جارم برند وجعل المحاوالت نورا و
حرارت تخت گاه خورت یک دل چسپ باغ ارانجیت
کالا
ح و قم کرمی کند
این درس و احتیاجس کی امارت و
ری در وسط نشست بعدیل فراط تفریط
سند مانع امنید که محال سردشمش
