1960-198
نوت بافت وزیر و سرشاه نام داشت و حبها زبهلوان اوکرساسف بود که در عهدناك نير بهلوان بود و بعدازكساسف
رش نریمان وسام ننرنما نه رنسب منوجهرمیان نسانان اختلاف است بعضی کوبندسران سنگ است که ذکراولدشت
ومضى كوندجون ابرح درگذشت ازوی دختری را فریدون ان دخترا بسر زاده خودكورك نام داد ومنوحه زان
نردر وجود آمد و بعضی گفته که متوجه خود ہی برج بود في الجلد ا فریدور منوجهرا ولیعهدخود کرد واوكين
ا برجا ز أعام خود بازخواست و منوجهر معاصر موسی مبرهود عليه السلام وازكلات آفريدوننقل كند كه فرمود
الامامضحايف أعا كرنا ودعوها الجسراع الكم ايام دفنزاعا رسما ستحمبكند وحه ومبالغت نابېدتانكوتر أفعال روی
نوسدود بكر فرموده است بر موالد ولد ونعته اعقه و مکه باندرومادرسکونیکنند از فرزندان
خود نیکوی بیند و هركه حقوقائيا نزا بعفوق ملوث کرداند و روزکا رخود را شقاوت آلوده کند از فرزندان وا عقاب
خود همان ابد ودیگر فرموده است مرعدل سلطان اشتعني اخوان هر بادشاه که عذلکن ارسیار سنعه
بورجنا به گفته اند عدل شه با شبان ملكت اوست درکر گفته است افرا رسوا
امرا را هیچ آفت نبراز خلق بدنیست و ورنرا را هیچ دشمن
ذكر متوجهت
سر بره في
متوجه چرخ مالی که مهر زجهر شرمنورشدی برشهر جوتاج كياني سرير نهاد سه مرد میکرد و مرد و وداد
من گفت رخت کردان به همم خشم وکست هم داد اما از هنرها نگی بند ه ١ م
مهان فرش را سماینده ام
