کنون مرجہ اج اس کیج کرم طوق زمین و زریپ فرستم موسوی لا درود نام کاخت های سرد
راسان رستم تین آسمان که باشد با بردی و زور وبروزن و چه زنم و ساله در و
نه ازیک کر زار و برا و کوی که روی است مردم را دوست کانت
سیلات بندان
بیدار با رویین زره دار و جوشن دور کر دا
بی کوه زیری باند با لوگو ہے کہ ازا بر دارد تک اسوان دار دوسویه ربا و کوه وبرباد
سن کو بیدار کنی خواب را جوشی و درد را باسواری سے کی کوشش جر من
اید با کار آزمودم و اکنون آزمون کا
ایم، جون بو در
ر به یک میدان ان کو سیاست بین ایران و نیز که من این
ا که بدان باری نے کردستان در دست بستم و در زم نامی راوان
سوم بدان روی راند و من این مرز نوران بی بی من ای و روان در این سن و فاجر پیدا کر
به رشید گفت اخر ونشاه
انسته بیا نو و تاج و کاه
ازافر و بر زنست و فرزانگی
نژا دو دل بخت و در دانے
