ز سر کین دین کا است بجز خاک بیری دارد ستا نیز چون از جهان این خاندان تیره خاکی برد
سر نیستند که بدان ما از مبانی دین و مل اند نه انداختند
زداغ جهان با این واقعه با دو برابر در یوان آب منها ومن زیر زمین تخت شاه
ندارد جهان دوستی کی نیابی یا نبی بخاک سپردندک در دخمه کردند برواز
ن الان
با برابرین کور شد بار و باخ و ندارد به پایان رسانه بین پایان نیا
سری رشته رامیان بن بست کری سرطان روی این پرده و ما
برو و جان کر جان دیده و چند سازمان جهانی که با چنین خواری و خورد چندین
جه من این نام سر او را می بویون جه نورتوانی در امریکی مندی
دران میں منکر کا زرین که آن زرنه از سرخیانش سرساز کاری ندارد بر مین با ماه در
منوعیت این حاوی رتی که پنهان کن است اشکار برون لاف سرم پر درون زخمهای دو دستی
یر جهان درکشای که مای بین جوانی طوفان اضاف عوامی ترسد ز غرق کنگ، ی
جهان جوان دکان بریم ازینمه تی درانت و علم را ازن ہے۔ وزیر سکنہ علیہ ان سے
کمیتی بروسی چه باشی که دو دلیت بالا کردی بدان ما مزاحوال این و که سمت آسمان با زمین دو
کر انسان با زمین ساختی با سرزه نی نی وان نظامی کرد برای مترس وسترسان تنی چند
12:
